ساحل نشینان خلیج فارس
بندررستمی

ماه مهر ماه آغاز سال تحصیلی 92-91 بر تمامی دانش آموزان و همکاران گرامی مبارک باد.

بوی ماه مهر

باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشيد پگاه مدرسه

از ميان کوچه های خستگی *** می گريزم در پناه مدرسه

باز می بينم ز شوق بچه ها *** اشتياقی در نگاه مدرسه

زنگ تفريح و هياهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه

باز بوی باغ را خواهم شنيد *** از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله ای خواهم کشيد *** سرخ بر تخته سياه مدرسه

روز اول مهر روز مهمي براي بچه مدرسه ايهاست ، روزي كه حداقل سرنوشت يكسالشان رقم ميخورد. زيرا كه در اين روز همكلاسيها و بخصوص بغل دستي مشخص ميشود و يكسال بايد در كنار آنها يک سوم از روزشان را سپري کنند .گر چه كبوتر با كبوتر ، باز با باز ، كند همجنس با همجنس پرواز . ولي بايد دانست كه در بسياري از مواقع اين دست تقدير است كه آنها را در كنار كسي مينشاند كه شايد هيچ سنخيتي نداشته باشد و ممكن است آنچنان تاثيري در شما بگذارد كه يا رستگار شويد و يا زيانكار.

وقتي به روزهاي اول مهر فكر ميكنم ، ياد آن لحظه ميافتم كه بچه ها وارد كلاس ميشدند و ميخواستند جاي خود را مشخص كنند . بچه درس خوانها معمولا رديفهاي جلويي را پر ميكردند ، بچه هاي شرور و غالبا مردودي در رديفهاي آخر كلاس ، بچه هاي بازيگوش كنار پنجره ، متقلبها كنار ديوار و بقيه هم بلا تكليف هر جا كه گيرشان مي آمد مي نشستند.

 

 

صبح زود که هوا هنوز گرگ ومیشه از خانه بیرون میزنی به امید اینکه با مینی بوس به بوشهر بروی به سر جاده میرسی و هر چی منتظر میمونی مینی بوسی رد نمیشه مجبور میشی با سواری که کرایه اش 2500الی3000 تومان هست حرکت کنی . بوشهر که رسیدی سریع کارهایت را انجام میدی که شاید برای برگشتن با مینی بوس برگردی ولی وقتی به گاراژ میرسی تمام خطها مینی بوس دارند ولی خط ساحلی :دریغ از یک مینی بوس،آن هم ساعت 9.چرا؟

قرار بود که اتوبوس برای خط ساحلی بیارند ولی رانندگان مینی بوس ها دست به اعتراض زدند و گفتند:اینکار باعث نان بری ما میشود. الحمدالله شما که کار و بارتون جورن از مهر تا اردیبهشت که کار گوجه فرنگی دارین تو تابستان هم به مسافرت مشهد میرین. مسافران چکار کنند؟
دانشجویان مخصوصاَ دختران چه گناهی دارند که باید تو گرما و سرما منتظر مینی بوس بمانند. خرج دانشگاه بدن خرج کرایه سواری بدن؟وقتی که می بینی تو گرما خسته از امتحان و دانشگاه عرق ریزان تو گاراژ منتظر مینی بوس هستند دل آدم کباب میشه .وجدان که لای علف بود گاو خوردش. پس رحم ومروت شما رانندگان مینی بوس کجاست؟
چرا مسئولین منطقه کاری انجام نمیدن؟

 

ساخت اسکله صیادی بندررستمی در اوایل دهه 50 با پیگیری های مرحوم حاج حیدر رستمی،شروع شد . در این بین مردم روستا نیز با کمک های مادی و معنوی خود در پیشرفت اسکله همکاری داشتند.
کارشناسان برای ساخت موج شکن علامتهایی گذاشته بودند و برای اینکه مساحت حوضچه بزرگتر شود شبانه این علامتها  توسط آقای خدر دست پسین و به دستور مرحوم حاج حیدر رستمی جابجا میشد.ساخت اسکله حدود 7سال طول کشید .در آن زمان این موج شکن چند منظوره بود یادم میاد که برای کشتی های بزرگ جایگاهی جهت پهلوگیری درست کرده بودند که با اسکله شناور به موج شکن اصلی وصل شده بود وتریلرهای حمل کالا از قبیل: پسته ،بادام، کشمش، نخود و... جهت صادرات به کشورهای حاشیه خلیج فارس صف کشیده بودند.  
این اسکله یکی از قدیمی ترین اسکله های استان و منطقه بود و کم کم داشت از گل ولای پر میشد تا اینکه در سال 1382 با پیگیری های مستمر مسئولین وقت شورای اسلامی ،آقایان عبدالله پودری وحاج محمود عمویی و با همکاری تعاونی صیادی و آقای اسحاق درویشی نماینده صیادان شروع شد. که با حذف قسمتی از موج شکن قدیمی و اضافه کردن قسمت جدید ، مراحل پایانی خود را طی میکند هر چند نواقصی در آن میباشد.
همولایتی های عزیز اگر چیزی از قلم افتاده یادآوری کنید.
جمعه 10 شهريور 1391برچسب:مادر,بهشت,دوست, :: 1:29 :: نويسنده : عبدالکریم مانعی

 

مادر؛
چه کلمه ی نام آشنایی
کلمه ای آشنا
اما برای بعضی ها نا آشناست
مادر را دوست دارم
چون تمام هستی اش را؛جوانی اش را؛عمرش را؛نفسش را؛تاب و توانش را؛به پایم ریخت تا مرا بزرگ کند
مادر را دوست دارم
چون با عشق مرا بزرگ کرد
با عشقی که بارها لقمه در دهان خود نگذاشت و شب گرسنه خوابید و روزها و شب ها گرسنگی کشید؛تا من و امثال من؛بزرگ شوند
مادر را دوست دارم
چون زیباترین کلمه است
او را دوست دارم
چون با عشق بزرگم کرد
از تاب و توانش کاسته شد برای بزرگ شدن من
از تفریحات و شادی های خود گذشت برای شاد بودن من
برای تفریح کردنم
برای بازی کردنم با دوستانم
مادر را دوست دارم
چون وجودم در وجودش رشد پیدا کرد
او را دوست دارم
چون از وجود خود به من غذا داد
مرا 2 سال شیر داد
حتی مواقعی که خود را کثیف می کردم
چنان با عشق مرا می شست
که حد و حصر ندارد
و این ها به نظر من؛حرف های نگفته ی خیلی از ما آدم هاست
هرچند که هر چه بگوییم از وجود نازنین مادر کم گفته ایم
مادری که نمی توان با هیچ چیز عوضش کرد
نه با پول
نه با جاه و مقام و منزلت
و نه با خیلی چیز های دیگر

کاش مادر درکنارم بود.افسوس..........

 

سه شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, :: 10:28 :: نويسنده : عبدالکریم مانعی

جاشوی نگون بخت که بعد از بیست سال زجر دریا  قصد داشت خودش را بازنشسته کند وقتی  به اداره بیمه مراجعه و سابقه خود را مشاهده میکند میبیند که بیشتر از 5 سال سابقه بیمه ندارد و نمی تواند بازنشسته شود .هر چند که بر روی لنج های مختلف صیادی و تجاری مشغول به کار بوده ولی میگفت که پول بیمه را از حقوقم کم میکردند.ولی اسمم را تو لیست بیمه وارد نکرده اند الان من باید حداقل 10 یا 12 سال سابقه داشته باشم ولی.......... این هم زبان حال وی هرچند دست و پا شکسته به شعر درآوردم اما زیاد گیر ندین.

چِقی مو توی درگه زجر کشیدم  

                                دلم خش بی که آخر خوش میشینم

صُوینی گه پیچانه دست میرم هِلِ اسکله

                                تا با جهاز برم سی صید چندتا لَچِّه

کارای جهاز همه رو دوش خُم بی  

                               مُنگ مُنگِ ناخدا و جاشوا رو سرم بی

آخرِسوم جنگم بی سی گُلاته    

                               پی صـاحب لنج  سـی حـق بیمه   

رفتم که گیرم سابقم شی بیمه    

                              نـداشتم بیش از پنج سـال سابقه

ای صـاحب لنج بی مـروت

                             چـرا کـردی به مو ایـن خیـانت

گـرفتی ازم پـول بیمه   

                           نپرداختی تـو آن را بـه بیمه

 

توصیه من به همه ی صیادان و کارگران عزیز این است که مدام پیگیر بیمه خود باشند که مبادا در آینده مشکلی برای بازنشستگی آنها پیش بیاید که جبران ناپذیر است.

 



خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 1683
بازدید کل : 8363
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 409
تعداد آنلاین : 1



درگه (مرجعی جامع برای شناخت بخش ساحلی شهرستان تنگستان)

مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران
لینک دانلود